هدف از این تحقیق بررسی دین و نظریه های مرتبط با آن با فرمت docx در قالب 13 صفحه ورد بصورت کامل و جامع و با قابلیت ویرایش می باشد

 

 

 

فهرست مطالب

پیشینه تجربی تحقیق در زمینه‌ی جامعه‌شناسی ادبیات

در خارج

در ایران

پیشینه تجربی تحقیق درباره استاد شهریار

نقش دین در اجتماع از دیدگاه اسلام

نظریه‌های جامعه‌شناسان در حوزه دین

نظریه امیل دورکیم

نظريه ماکس وبر

نظریه کلود هانری سن سیمون

نظريه کارل مارکس

نظریه یوآخیم واخ

نظریه میلتون یينگر

نظریه هربرت اسپنسر

منابع

 

 

 

کوشش‌های انجام گرفته در زمینه‌ی جامعه‌شناسی ادبیات تا قرن بیستم بسیار کم است و شاید تنها بتوان به مواردی چون آثار مارکس و انگلس در ادبیات اشاره کرد. اما نخستین کسی که به نوشتن آثاری در زمینه‌ی جامعه‌شناسی ادبیات پرداخت، جورج لوکاچ بود. او انقلابی راستین در این حوزه انجام داد. اولین اثر انتقادی لوکاچ، نظریه‌ی رمان نام دارد که در سال‌های 1915ـ1914 نوشته شده است. این کتاب پیش از دوران مارکسیستی وی نوشته شده و نظراتش به هگل، دیلتای و ماکس وبر نزدیک‌تر است. لوکاچ از هگل مفهوم «تاریخی‌سازی مقوله‌های زیبایی‌شناختی» را به وام می‌گیرد و بر پایه‌ی آن، دیالکتیکی از انواع ادبی را تدوین می‌کند.

 

 

 

لوسین گلدمن، شاگرد لوکاچ، یکی از صاحب‌نظران بسیار مهم جامعه‌شناسی ادبیات است که دستاوردهای عمده­ی لوکاچ را در جامعه‌شناسی ادبیات توسعه داد. او بانی مکتب ساختارگرایی تکوینی است و کتاب‌هایی همچون خدای پنهان، دفاع از جامعه‌شناسی رمان و پژوهش‌های دیالکتیکی از آثار معروف وی هستند. در کتاب دفاع از جامعه‌شناسی رمان، تأکید می‌کند که آفرینندگان راستین آثار فرهنگی، گروه‌های اجتماعی هستند و نه اشخاص منفرد. در عین حال، فردِ خالق اثر را، به گروه اجتماعی متعلق می‌داند.  علاوه بر لوکاچ و گلدمن، از صاحب‌نظران دیگری که در زمینه‌ی جامعه‌شناسی ادبیات کار کرده‌اند می‌توان به اویرباخ، باختین، میشل کروزه و آلوستر اشاره کرد.

 

 

 

گلدمن (1955) در کتاب خود به نام «خدای پنهان»، آثار پاسکال و راسین را مورد بررسی قرار می‌دهد و مشخص می‌کند اوضاع اجتماعی، سیاسی و فکری پیش از پیدایش این آثار، در خلق آن‌ها مؤثر بوده‌اند و لذا خلق آثار ادبی و فلسفی را با منابع جمعی مرتبط می‌داند. او این فکر را مبنا قرار می‌دهد که مفهوم آگاهی جمعی باید نقش مهمی در جامعه‌شناسی ادبیات ایفا کند و نظریه‌ای که به فرد توجه داشته و بی‌اعتنا به پدیده‌های جمعی باشد، نمی‌تواند اثر ادبی را تبیین کند (حبیبی، 1393).